جدول جو
جدول جو

معنی کرم اوفتادن - جستجوی لغت در جدول جو

کرم اوفتادن
(رَ خوَرْ / خُرْ دَ)
کرم افتادن. تولید کرم شدن در چیزی. (یادداشت مؤلف). تسوﱡس. حلم. (یادداشت مؤلف) :
چون که دندان تراکرم اوفتاد
نیست دندان برکنش ای اوستاد.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کار اوفتادن
تصویر کار اوفتادن
کار افتادن، کاری پیش آمدن، حادثه ای رخ دادن، واقعه ای اتفاق افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ دَ)
جابجا افتادن. فی الحال افتادن:
چو زنبورخانه بیاشوفتی
گریز از محلت که گرم اوفتی.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 316)
لغت نامه دهخدا
(رُ طَ دَ)
کرم اوفتادن. رجوع به کرم اوفتادن شود
لغت نامه دهخدا
(نِ دَ)
به ندرت و دیر پیدا شدن. کمتر یافته شدن. کمتر بدست آمدن:
افتادۀ تو شد دلم ای دوست دست گیر
در پای مفکنش که چنین دل کم اوفتد.
سعدی.
- کم اوفتادن مراد در کمند، به سختی برآورده شدن آرزو:
کسی را که همت بلند اوفتد
مرادش کم اندرکمند اوفتد.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
بجد مشغول شدن بکاری، فی الحال افتادن: چو زنبور خانه بر آشوفتی گریز از محلت که گرم اوفتی. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم اوفتادن
تصویر کم اوفتادن
بندرت و دیر پیدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
کار افتادن کسی را. حادثه ای پیش آمدن او را واقعه ای برای او اتفاق افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام افتادن
تصویر کام افتادن
مردن در گذشتن: (ابو مسلم از منجمان شنیده بود که او را کام بروم افتد) (مجمل التواریخ و القصص)
فرهنگ لغت هوشیار
بجد مشغول شدن بکاری: بار دیگر باز گرم افتادم اندر کار او باز نشکیبم همی یک ساعت از دیدار او. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار